من دوباره اومدم...

"به نام خدایی که در این نزدیکی است...
من پر از نورم و شن وپر ازدارودرخت...
پرم ازراه ازپل ازرود ازموج...
پرم سایه برگی در آب...چه درونم تنهاست..."

 

یادگاری از دکتر علی شریعتی:
با تو همه ی رنگهای این سرزمین را آشنا می بینم .
با تو همه ی رنگهای این سرزمین مرا نوازش می کنند .
با تو آهوان این صحرا دوستان همبازی منند .
با تو زمین گاهواره ایست که مرا در آغوش خود می خواباند ;
ابر حریری است که بر گاهواره ی من کشیده اند .
با تو دریا با من مهربانی می کند .
با تو سپیده ی هر صبح بر گونه ام بوسه می زند .
با تو نسیم هر لحظه گیسوانم را شانه می کند .
با تو من با بهار می رویم .
با تو من در عطر یاسها پخش می شوم .
با تو من در هر شکوفه می شکفم .
با تو من در طلوع ، لبخند می زنم ;
در حلقوم مرغان عاشق می خوانم ;
در نای جویباران زمزمه می کنم .
با تو من در خلوت این صحرا ،
در غربت این سرزمین ،
در سکوت این آسمان ،
در تنهایی این بی کسی ،
غرقه ی فریاد و خروش و جمعیتم .
بی تو ، من ...
دل تنگ است...
و من جویای تو........
مرا از دعایتان محروم نکنید ... نه من هر که مثل من غریب است

 نظرتون در این مورد چیه؟دوست دارم تمام وبلاگم و پر کنم از شعر ها و یادگاری های سهراب...
سهراب عشق را به من شناساند...تمام زندگیم شده سهراب...
" در هوای دو گانگی ، تازگی چهره ها پژمرد .
بیایید از سایه روشن برویم
....
بیایید از شور زار خوب و بد برویم ... "
تقدیم به بهترینم
تنها مانده ام آیا ؟
نه ....
بخوان حروف قلبم را ،ببین، بفهم، ببخش .
باران می آید . در انتهای کوچه نشسته ام و نگاه خسته ام آرزوی عبورت را گره زده است بر وسعت بی منتهای انتظار ، آیا کوچه ی بن بستم طنین گام های مهربانت را خواهد شنید ؟
ثانیه هایم را به یغما میبرد این زمانه ی پست
کو آن عاشقانه ها و آن لبخند های خالی از اغراق
پنجره را بگشا ببین که دست های سردم از پس ابرها آن نور یگانه را می جویند
باران می آید
عبور کن مسافر کوچه ی بن بست
...

فعلا توان صحبت بیشتر و ندارم تا بعد....

نظرات 6 + ارسال نظر
بهار پنج‌شنبه 2 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 03:55 ق.ظ http://queen-of-dreams.blogsky.com

سلام سونیای عزیزم ..خوشحالم که بالاخره آپ کردی ... اما سونیا جون این آپت مث قبلی ها نبود معلومه که فقط به اصرار دوستان آپ کردی ... من کاملا با اشعار سهراب موافقم ... زندگی رسم خوشایندی است زندگی تر شدن پی در پی ، زندگی آب تنی کردن در حوضچه ی اکنون است
به نظر من هیچ شعری لطافت شعر سهرابو نداره ،توی شعر سهراب میشه عشقو با تمام وجود درک کرد و به قول دکتر شریعتی وقتی عشق فرمان می دهد محال سر تسلیم فرو می أورد .
عزیزم واست میل گذاشتم ... دوست دارم بیشتر باهات آشنا شم حتما منو اد کن ... امیدوارم که این آپت به خاطر بی حوصله بودنت باشه و مشکلی برات پیش نیومده باشه
قربونت برم ... بای

فرزاد پنج‌شنبه 2 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 04:02 ق.ظ http://www.farzaaad.blogfa.com

سلام
ممنون که به من سر زدی
واقعا اگه این کار انجام بدی و من هر روز میام وبلاگتو می بینم
چون عاشق شعر های سهرابم. خودمم یکی تو ویلاگم گذاشته بودم.. خیلی دلم می خواست بازم بذارم ولی وقت نمی کنم .. عاشق این شعر سهرابم
دیر گاهی است در این تاریکی
رنگ خاموشی در طرح لب است
بانگی از دور مرا می خواند
لیک پاهایم در قیر شب است......
بازم به ما سر بزن
بای
seven

بهمن پنج‌شنبه 2 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 04:11 ق.ظ http://mylove7.blogsky.com/

سلام
وب شما هم زیبا و جذابه
ممنون که اومدی پیشم
بهتون پیشنهاد تبادل لوگو می دم
خبرم کنید
موفق باشی

پسر بارانی پنج‌شنبه 2 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 08:08 ق.ظ http://rainy-boy.blogsky.com

سلام ........ شما هم وبلاگ قشنگی دارید
خوشحالم که معنی واقعی عشق و تو زندگی پیدا کردید
امید وارم همیشه عاشقانه شاد باشین
پدرام

پسر بارانی پنج‌شنبه 2 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 09:28 ق.ظ http://rainy-boy.blogsky.com

موافقم اما من متأ سفانه بلد نیستم

سلامت پنج‌شنبه 2 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 10:41 ق.ظ http://www.sansiz.blpgsky.com

سلام . وبلاگ خوبی دارین. در آخر نوشتهای که توان صحبت بیشتر نداری؟
انشالله .........
به من هم سر بزنید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد