دلم برای کسی تنگ است...

دلم برای کسی تنگ است...

 

دلم برای کسی تنگ است که آفتاب صداقت را به مهمانی گلهای باغ

می آورد و دستهای سپیدش را به آب می بخشد.دلم برای کسی تنگ است

که چشمهایش را به عمق آبی دریای بی کران می دوخت به کسی که همچو کودکی

دلش برای من و دلم می سوخت و مهربانی را نثارم کرد.دلم برای کسی تنگ است که

همزمان بهترین دقایق حیاتم بود و پرستوی حیاتم را به اوج آسمانها می برد،کسی که قلبش

آشیانه پرستوها بود.دلم برای کسی تنگ است که در زیر نم نم باران در جست و جوی فرشته

محبت است،کسی که الماس وجودش را درک کند و در آخر دلم برای کسی تنگ است که نمی دانم

که می داند خلوت دل من آشیانه اوست؟


روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت.
روزی که کمترین سرود بوسه است
روزی که معنای هر سخن دوست داشتن استتا تو
بخاطر آخرین حرف بدنبال سخن نگردی.
روزی که آهنگ هر حرف زندگیست.
روزی که تو بیایی و مهربانی با زیبایی یکسان شود
روزی که ما برای کبوترهایمان دانه بریزیم و من آن
روز را انتظار میکشم حتی اگر روزی که دیگر نباشم



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد