یه یادگاری

من در خیال خود با تو می‌گویم با تو که در آسمانها و زمین بر من می‌نگری، با تو که هرگز تو را ندیده‌ام و حرفهایت را نشنیده‌ام. با تو که تمام لحظه‌هایت را در ستایش محبوب بودی و من در خواب بودم. در آن روزها که تو مشق عشق می‌کردی من در حصار تن اسیر بودم. چه بگویم؟ آخر دیدن تو و حضور تو در مکانی که من بودم جای مباحات بود و قلب من از حضور تو در تکاپو و انفجار

سلام خب می خوام یه ذره از امروز بگم /زنگ آخر بود ما داشتیم با بچه ها در مورد همایش روز جمعه صحبت میکردیم که نازنین(یکی از دوستام گفت زنگ خورده بیاین بریم تا خانوم آروند نیومده(ناظممونه یه اخلاقه بدیم داره همه می ترسن از 2 کیلومتریش راه برن )خلاصه رفتیم جلوی در که دیدیم همه بیرونن و ناظم داره درو می بنده / ما 6 تا دختر با تموم سرعت فرار کردیم سمت در دبیرا همه رفتیم بیرون دیدیم تو کوچه خبری نیست تازه فهمیدیم که زنگ نخورده و ما ضایع شدیم گفتیم تا ناظم نیومده بریم تو مدرسه تا رفتیم تو ناظممون ما رو دید خلاصه امروز داشتیم الکی الکی از مدرسه فرار می کردیم ....ولی بعدش کلی با بچه ها خندیدیم آخه خیلی صحنه با حالی بود

:اینم یه شعر
اگر صدایم کنی ،شادمانه بال میگشایم
غصه هایم را در سبدی میریزم و پشت در میگذارم .
آنگاه به آسمان خیره میشوم تا فرشته ها
از پله های ستاره پایین بیایند و مرا با خود ببرند .
اگر همه درختان مال من بودنددفتر هایی گرد میاوردم
هر درخت دفتری و هر دفتری پر از عاشقانه های من برای تو ...
اگر همه پنجره ها حتی در دورترین نقطه این کره خاکی مال من باشند ،
از قاب رنگین و تازه یا رنگ و رو رفته آنها فقط تو را نگاه میکنم
و جز تو هیچ کس و هیچ چیز را به چشمهایم راه نمیدهم ...
اگر به قامت کلماتی که بسویت میفرستم نگاه کنی قیامت را خواهی دید ،
کلماتی را که رنگ و بوی بهشت میدهند میدانم که به قله ات نخواهم رسید ..
من برای اینکه بدانم چگونه دوستت داشته باشم سالها در کنار آفتابگردانها درس خوانده ام و
برای اینکه بدانم چگونه به تو برسم سالها
در کنار شنهای ساحل نشسته ام و پیوستن اولین قطره به دریا را تماشاکرده ام ...
ای خورشید دست نیافتنی من ! باور کن به چشمهایت ایمان دارم
واگر چشم در چشمهایم بدوزی از هزار شمعِ زیارتگاه روشن تر میشوم ...

نظرات 10 + ارسال نظر
ساناز و محمدرضا دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 11:54 ق.ظ http://www.o4y.persianblog.com

سلام مهربونم . مثل همیشه جالب و خوندنی . ممنون از اینکه سر زدی بازم بیا خوشحال می‌شیم . یا حق

بیتا دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 12:45 ب.ظ http://joknameh.blogsky.com

خوبه
لوگوی جوکنامه رو تو وبلاگت بذار
بای

بابک دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 02:24 ب.ظ http://babaksanchez.blogsky.com

kheili ghashang va ba whsas bod bloge in haghir or ham bebini mamnon misham

پسر ایران (Mehdiii) دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 06:36 ب.ظ http://iranboyblog.myblog.ir

وبلاگ خیلی قشنگی دارید ... واستون آرزوی موفقیت میکنم

طناز سه‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 05:47 ق.ظ http://www.talnaz.persianblog.com

salam....webloge zibayi dari....khosh hal misham be man ham sari bezani....movafagh bashiii...

*** نیکتا *** سه‌شنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 11:33 ب.ظ http://www.nikooli.tk

سلام ... وبلاگ خیلی زیبایی دارین ... این اولین باریه که به اینحا میام نوشته هاتون فوق العاده زیبان اگه دوست داشتین به منم سری بزنین خوشحال می شم ممنونم .

asal چهارشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 06:44 ق.ظ http://dani_dash_daniel.mohanblog.com

salam jeid kheli ziba minevisi kheliiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiiii

ali va azadeh جمعه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 05:08 ق.ظ http://aliazi.blogsky.com

salam sooniya joon
vai khodaaaaaaaaa dige shoma ha akharseh boodina
ratsy sheretam ziba bood be delam neshast
ratsy update kardam biaya

ali شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 04:53 ق.ظ http://www.taranom62.blogsky.com

salam.khoobi? ghashange. omidvaram hamishe shad bashi .

amirsam شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 02:43 ب.ظ http://samsat.blogsky.com

samsat.blogsky.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد